نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





هیچ وقت برای بهتر شدن دیر نیست

 

 
وقتي دنبال آرزوت ميري مدام به کوله پشتيت نگاه کن که مبادا سوراخ باشه و چيزايي که تا امروز داري دوباره بشه آرزوي فردات....

[+] نوشته شده توسط یاسمین در 13:23 | |







عشقم

 دلــ‌هـ‌ره هــايـتــــ را بــ‌ه بــاد بِــ‌‌‌ده، ايـنـ‌جـا ... دلــے هَـســتــــ کــ‌ه بَـــراي / آرامِـشـتـــــ / دَسـتـــے بــ‌ه آسـ‌مـان دارَد . . .!


[+] نوشته شده توسط یاسمین در 1:42 | |







بــــه نـــــــااام اونـ ــــی که آخـــــرش پـ ــــر میـــــزنم بـــ ـه سویـــــــش

 

www.dordone.com عکس های متحرک و فوق العاده زیبا

و اینک برایت مینویسم و برای آخرین بار هم مینویسم... 

با قلمی از خاکستر وجودم و کاغذی از خاکستر عشق سوخته ام...

رنگ نوشته هایم همرنگ خون چکیده از قلبم و نور اتاقم  برخاسته از شعلۀ آتش درونم...

 

نوشته هایم حکایت میکند از:

ماندن و انتظار من ، رفتن و بی وفایی تو...

بی قراری من ، بی خیالی تو...

سرگردانی من ، راحتی تو...

فریاد من ، سکوت تو...

التماس من ، دلسنگی تو...

گریه من ، خنده تو...

حسرت من ، شادی تو...

مرگ من ، زندگی تو...

و...


[+] نوشته شده توسط یاسمین در 21:51 | |







مبادا

سرم به اندازه ی تمام استامینوفن های دنیا درد می کند

ذهنم احتیاج به پا شویه دارد

تنهایی هایم آنقدر مفرطند که از چشمانم سر ریز می کنند

در اتاقی به مرز نداشته هایم

قدم می زنم

و بی جهت خطی به دیوار می کشم

و می اندیشم ......

که چند خط چین دیگر تا صبحِ روزِ مبادا مانده است


[+] نوشته شده توسط یاسمین در 18:57 | |







عشق

رودها در جاری شدن

و علف ها در سبز شدن معنی پیدا می کنند

کوه ها با قله ها

و دریاها با موجها زندگی پیدا می کنند

وانسان ها

همه ي انسان ها

با
 
 عشق
 
فقط با
 
عشق
 
پس بار خدایا بر من رحم کن

بر من که می دانم ناتوانم رحم کن

باشد که خانه ای نداشته باشم

باشد که لباس فاخری بر تن نداشته باشم

اما نباشد، هرگز نباشد

که در قلبم عشق نباشد
 
هرگز نباشد

[+] نوشته شده توسط یاسمین در 18:48 | |







اشک

دسـتـمـال کـاغـذی!

آری سـهـم اشـکـهـای مـن فـقـط هـمـیـن اسـت...

نـه قـلـب یـک آدم!

نــیسـ ـتے ...!!!

دُرُســـتـــ زَمـ ـ ـانے کهـ بــایـ ـد بـ ـ ـاشے ...!!!

تا ديروز

هرچه مي نوشتم عاشقانه بود......

از
امروز

هرچه بنويسم صادقانه است.....

عاشقانه دوستت دارم..!!!

با هر کس باید مثل خودش بود...

به من یاد بدهـ :

بی معرفتی را...

نامردی را...

بی وجدانی را...
” سـرد اسـت و مـن تـنهایـم “

چـه جمـلـه ای !

پــــُر از کـلیـشه …

پـــُـر از تـهـوع …

جـای ِ گـرمی نـشستـه ای و می خـوانـی :

” ســرد اسـت “…

یـخ نمـی کنـی …

حـس نـمی کنـی …

کـه مـن بـرای ِ نـوشتـن ِ همیـن دو کلمـه

چـه سرمایـی را گـذرانـدم …
وقتی تنهـــــایی

به همه چیز و همه کس پنـــــــاه میبری

پخش میشوی در کوچه و خیابان

به جاهایی میروی که نبـــاید بروی

به آدمهایی سلام میکنی که نبــــــــاید.....!

آسمانی را دوست دارم که:

بارانش فقط برای شستن غمهای تو باشد

تـنهـــــــا چیزی که خرجـــــــی ندارد

جـــــــاری شدن در ذهـــــــن دیـــــــگران است.

پس آنگونه جاری شـــــــوید که

خنـــــــده بر لبانشـــــــان نـــــــقش بـــــــبندد

نه نـــــــفرت در دلشـــــــان


[+] نوشته شده توسط یاسمین در 16:35 | |







تقدیم به تو ...

 


[+] نوشته شده توسط یاسمین در 16:3 | |







چشمانم برای تو

 


[+] نوشته شده توسط یاسمین در 16:2 | |







اکسیر دلتنگی هایم

 


[+] نوشته شده توسط یاسمین در 15:56 | |







رنگ عشق . . .

 


[+] نوشته شده توسط یاسمین در 15:53 | |







تنها محرم زیبایی ام ...

 


[+] نوشته شده توسط یاسمین در 15:50 | |







ع ش ق

 


[+] نوشته شده توسط یاسمین در 15:42 | |







 
 
 
... عشق من
 
نامه آخر (راه خیالی)
سلام 
از آخرین باری که برایت دست به قلم شده ام مدتها می گذرد،چرا که عهد کرده ام جز برای عشق و لبخند رضابت معشوقم ننویسم و شاید از روی اتفاق این یکبار عهد نشکسته و ننوشته ام.
 اول از همه 
در این شب زمستانی                       «تولدت مبارک و عمرت یلدایی باد.» 
نامه قبلی تبریک اناری ترین شبسال را که خواندم جای دانه یاقوتی خالی بود و آن اینکه بیاییم در این انقلاب زمستانی ما هم انقلابی قلبی کنیم، زیرورویش کنیم وخالیش از هر غصه وغمی،شادی و شعفی و عشق و معشوقی تا منتظر بهاری بشود به رنگ  یگانه یار زیبای پشت پرده مان... 
دوم 
وقتی پس از مدتها، اتفاقی گذرم به این کلبه افتاد انتظارنشستن گرد و غباری از زمان را بر رویش داشتم اما انگار هنوز بازار محبت زیاد خریدار دارد.
ولی آنچه غمینم کرد یادداشت تازه ی روی طاقچه ات بود که بوی نویی اش مشامم را آزرد و قلبم را... آخر تو که بهتر از همه می دانی این کلبه خطرناک است،پایه هایش لرزان وزمینش سست بنیاد است،کوچکترین زلزله هم می لرزاندش و قلبها می شکند.شاید برای مسافری جا مانده یا راه گم کرده موقت مامنی باشد اما آنقدر زیباست که زیاد ماندن در آن، خیال سفر را هم به فراموشی می سپارد و مسافر بی سفر،زنده ی بی زندگیست. 
این کلبه ،شهر فرنگیست خیالی که مقصدش سراب است و  راهش وهم،تابلویش احساس است و سرعت سنجش صفر...فریبت می دهد، نگهت می دارد و زخمت می زند نه از آن زخمهای «به تیغش گر زند دستش نگیرم»که از زخمهای زالوی خون خوار هوس که زود بزرگ می شود در اینچنین آب راکدی 
نه اینکه من مرد سفر نبودم که این،سفر نبود، ماراتنی بود که خط پایانش درون چاه انتظار قربانی پسین را می کشید بدون آنکه امید باشد به امید کاروانی و «عزبز» شدنی.
 شاید بگویی مقصد از تو،با هم می رفتیم، اما قبول کن  ما خوب همسفرانی نبودیم راهمان هم یکی می کردیم فاصله مان و سرعت قدمهامان یکی نبود، نمی توانستیم با مماشات با هم مشی کنیم بی آنکه یکیمان دیگری را بکشد و یا او را نگه دارد.کداممان جلوتریم نمی دانم اما خوب می دانم همسفر نبودنمان را 
پس تو را قسم به همان صندوقچه پرخاطره مان، راه این کلبه را فراموش کن و باز اگر اتفاقی گذرت افتاد دیگر یادداشتی نگذار تا نکند دوباره هوای شهر فرنگ کنیم و سست شود قدمهامان در حقیقی راهمان

              


[+] نوشته شده توسط یاسمین در 18:52 | |







[+] نوشته شده توسط یاسمین در 11:26 | |








[+] نوشته شده توسط یاسمین در 14:56 | |








منبع : http://f2ff.rozblog.com]]>

[+] نوشته شده توسط یاسمین در 13:43 | |







دوستون دارم

برای تو می نویسم...

برای تويی كه تنهايی هايم پر از ياد توست...

برای تويی كه قلبم منزلگه عـــشـــق توست
...

برای تويی كه احسا
سم از آن وجود نازنين توست ...

برای تويی كه تمام هستی ام در عشق تو غرق شد...

برای تويی كه چشمانم هميشه به راه تو دوخته است...

برای تويی كه مرا مجذوب قلب ناز و احساس پاك خود كردی...

برای تويی كه وجودم را محو وجود نازنين خود كردی...

برای تويی كه هر لحظه دوری ات برایم مثل یک قرن است...

... تويی كه سـكوتـت سخت ترين شكنجه من است برای

برای تويی كه قلبت پـا ك است ...

برای تويی كه در عشق ، قـلبت چه بی باك است...

برای تويی كه عـشقت معنای بودنم است...

برای تويی كه عـشقت معنای بودنم است...

برای تويی كه غمهایت معنای سوختنم است...

برای تویی که آرزوهایت آرزویم است...


منبع : http://f2ff.rozblog.com]]>

[+] نوشته شده توسط یاسمین در 13:43 | |



صفحه قبل 1 2 صفحه بعد